سه شنبه , ۱۱ مهر ۱۴۰۲ 2023 - 10 - 03 ساعت :
اجتماعی - پزشکی - فرهنگ و هنر - یادداشت

دلنوشته های یک پرستار/نمایش امروز شروع شد

۱۳۹۴-۱۱-۲۷

نمایش امروز شروع شد…
پلان اول….تبریکات فراوان ،،گل و لبخند و پیامک های تبلیعاتی «روز پرستار » مبارک باد….
چقدر این کمدی تلخ است…لبخندی ست که پشتش بغضی ست سنگین…سنگین تر از نفس های سنگین بیمارم…سخت است، سخت تر از تلاش برای لحظاتی که خود را به آب و آتش میزنیم،برای زنده ماندن بیمارمان.

و از فردا پلان دوم برداشت میشود،
سکانس اول:
مگه شما پول نمیگیری،چرا عمل بیمارم کنسل شد؟؟
سکانس دوم:
چرا کولر کار نمیکنه،مگه شما پرستار نیستی؟؟
سکانس سوم:
بیمارستان به این بزرگی یه برانکارد نداره؟؟پرستار بخش چرا ساکته؟ مگه پول نمیگیره؟
سکانس چهارم:
بیمار من کدوم بخش بستریه؟؟مگه پول نمیگیری، پس جواب بده؟ چرا اسم بیمار منو از بین پانصدتا بیمار یادت رفته؟؟

سکانس پنجم:
چرا تخت منو عوض نمیکنی؟ به من ربطی نداره بخش پر شده،مگه پول نمیگیری؟ باید پاسخگو باشی…
سکانس ششم:
چرا دکتر نمیاد،یعنی تو که پرستاری،پول نمیگیری، پس چرا دکتر در بیمارستان نیست؟؟
و برداشت آخر:
و این داستان همچنان ادامه دارد….

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

  • ×